ريسك سوانح طبيعي، چالش اصلي در ايران امروز
مهدي زارع/استاد پژوهشگاه بينالمللي زلزلهشناسي و مهندسي زلزله
سازمان ملل متحد روز ۱۳ اكتبر – ۲۱ مهر ماه – را به عنوان روز جهاني كاهش ريسك سوانح با هدف ارزيابي ريسك سوانح طبيعي مختلف به ويژه در كشورهاي در معرض سوانح مانند ايران نامگذاري كرده است. بر اساس گزارش ۲۰۱۵ اين نهاد بينالمللي، طي سال ۲۰۱۴ جمعيتي بالغ بر ۳/۱۹ ميليون نفر در جهان جابهجا شدهاند. بر اساس گزارش مركز آمار ايران، طي ۱۰ سال گذشته سالانه حدود ۲/۱ ميليون ايراني مهاجرت كردهاند كه دليل قابل ملاحظه اين تعداد مهاجرت، وقوع سوانح و مخاطرات طبيعي مانند خشكسالي، تغيير اقليم، زلزله و سيل بوده است. تغيير اقليم كه تغييرات در آب و هواي زمين و پيامدهاي ناشي از آن است تحت تاثير عواملي مانند فرآيندهاي ديناميكي زمين و شدت تابش خورشيد يا فعاليتهاي انسان در جهت افزايش گازهاي گلخانهاي است و انسانها با تخريب جنگلها، از بين بردن مراتع، استفاده بيشتر از سوختهاي فسيلي به افزايش اثر گلخانهاي كمك ميكنند. از مهمترين نتايج و پيامدهاي گرمشدن زمين و تغيير اقليم در منطقه ما (ايران و كشورهاي خاورميانه و شرق مديترانه) خشكسالي، از بين رفتن درياچههاي داخلي (مانند درياچه اروميه و مهارلو) و كمبود آب (در بسياري از مناطق تنش آبي) است. نگاهي به نقشههاي برآورد خشكسالي و بحران آب در ناحيه بين عراق- سوريه و تركيه و ارزيابي نقشههاي منتشره ناسا براي منطقه خاورميانه در سالهاي ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱ ضمن آنكه حكايت از وجود كانون چنين بحران مهمي در اين ناحيه دارد، نشان ميدهد كه طي سالهاي ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰ منطقهاي بين عراق، سوريه و تركيه مهمترين كانون خشكسالي در اين منطقه بوده است. توجه شود كه جنگ داخلي در سوريه از سال ۲۰۱۱ آغاز شد و پديده داعش از سال ۲۰۱۳ به تدريج در همين ناحيه شكل گرفت، كه امروزه به صورت كانون تروريسم و بنيادگرايي و سلفيگري در منطقه خاورميانه محل بيشترين و دلخراشترين جنايتها عليه بشريت است و اخيرا منطقه عزيمت صدها هزار مهاجر بيپناه (عمدتا به سوي اروپاي غربي) به ويژه در طي تابستان ۱۳۹۴ بود. طي ۶۰ سال اخير روند گرم شدن زمين توسعه يافته است. با بررسي حوادث گزارش شده از ۶۴۴ زمينلرزه و سونامي ثبت شده در دنيا در دوره ۳۰ ساله (۲۰۰۳-۱۹۷۳)، مشخص ميشود كه منطقه آسيا ۳۶۵ سانحه را (بيش از ۵۵ درصد از حوادث روي داده در دنيا)، تجربه كرده است. سانحه (disaster) در لغت، رويداد مخربي است كه در آن دستكم ۱۰ نفر تلف شده يا ۱۰۰ نفر از آن متاثر شوند علاوه بر آنكه ميتواند منجر به اعلام حالت اضطراري توسط دولتها يا درخواست كمك توسط دولت ملي براي كمك بينالمللي شود. در ايران، حداقل ۳۲ سانحه طبيعي به وقوع پيوسته كه مهمترين آنها سيل، زلزله، خشكسالي، ريزگردها و زمين لغزشها و فرونشست زمين است. حدود ۲۰ درصد مساحت ايران بيابان مطلق است. ۵۶ درصد از مجموع بارندگي سالانه ايران، تنها در ۳۰ درصد از پهنه كشور ميبارد. ارزيابي ميانگين بارش در سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۸۲ نشان ميدهد ميانگين بارش در ايران طي اين مدت، سالانه حدود نيم ميليمتر كاهش يافته است. بر اساس گزارش سازمان هواشناسي كشور و سنجش ميزان بارش سالانه طي سالهاي ۱۳۳۰ تا ۱۳۹۰، فقط در سه استان گيلان، چهار محال بختياري و مازندران بارندگي سالانه بالاتر از ۷۵۰ ميليمتر در سال بوده و در عوض در ۸ استان يزد، سمنان، قم، اصفهان، خراسان جنوبي، هرمزگان، كرمان و سيستان و بلوچستان، بارش سالانه كمتر از ۲۰۰ ميليمتر در سال بوده است. در عوض ارزيابي ميانگين متوسط دماي روزانه در سالهاي ۱۳۳۰ تا ۱۳۹۰ نشان ميدهد كه حدود ۵/۲ تا ۳ درجه افزايش دما در اين مدت براي بيشتر ايستگاههاي هواشناسي ايران مشاهده ميشود. ارزيابي اين آمارها نشان ميدهد كه كشور ما در معرض تغييرات اقليمي قرار گرفته است. اين تغييرات اقليمي هم متاثر از تغييرات دما و بارش و در اثر توسعه ناپايدار بوده است. ضمن آنكه استفاده نامتعادل از منابع آب، آمايش غلط سرزمين ايران به ويژه از سال ۱۳۷۰ به بعد، تمركز نامتناسب جمعيت به ويژه به سوي مراكز استانها و به طور خاص به سوي تهران، حفر چاههاي عميق مجاز و غيرمجاز و الگوي نامتناسب كشت در بسياري از نواحي دچار كمبود آب، انتقال آب از حوزههاي پرآب و داراي تعادل اكولوژيك به مناطق پرجمعيت شهري مانند تهران و تبريز و كرمان و…، و احداث جادههاي مطالعه نشده در مناطق ويژه از نظر زيست محيطي مانند درياچه اروميه از جمله مصداقهاي دخالت انسان در تغييرات اقليمي است. و جابهجايي وسيع جمعيت در ايران از تبعات اين پديده است: سنجش جابهجايي جمعيت در ايران طي سالهاي ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ نشان ميدهد كه در مجموع ۵ ميليون و ۵۳۴ هزار نفرايراني محل سكونت قبلي خود را ترك كردهاند كه حدود ۷۷درصد جابهجاييها از روستاها به شهرها بوده است. چنان كه درصد جمعيت شهر نشين به كل جمعيت در ايران از ۳۱ درصد در سال ۱۳۳۵ به ۴۷درصد در سال ۱۳۵۵ و ۷۱ درصد در برآورد جمعيت سال ۱۳۹۰ رسيده است. و الگوي مهاجرت طي سالهاي ۱۳۶۵ تا ۱۳۹۰ را شايد بتوان چنين توضيح داد: مهاجرت از شهر به روستا بين ۱۴ تا ۱۸ درصد (نسبتا بدون تغيير) بوده ولي مهاجرت از شهر به شهر از ۴۰ درصد در سال ۱۳۶۵ به ۶۵ درصد در سال ۱۳۹۰ رسيده است. طي سالهاي ۱۳۵۵ تا ۱۳۹۰ جمعيت روستايي ايران در حدود ۲۱ ميليون نفر ثابت بوده اما جمعيت شهري ايران از حدود ۱۵ ميليون نفر در سال ۵۵ به حدود ۵۴ ميليون نفر در سال ۱۳۹۰ رسيده است. طي دهه گذشته در حالي كه رشد سالانه جمعيت در داخل شهر تهران حدود يك درصد بوده، رشد جمعيت در منطقه شرق و جنوب شرق تهران (شهرستانهاي ورامين، پاكدشت و پيشوا) ۲ درصد بوده در حالي كه حدود ۳۰۰ هزار نفر مهاجر افغان – اكثرا ثبت نشده – نيز در اين منطقه زندگي ميكنند. نگاهي به اين آمار نشان ميدهد كه تمركز جمعيت در كلانشهرها از مسائل مهم آينده كشور خواهد بود كه تهران، مصداق مشخصي در اين باره است. جمعيت تهران در آستانه ۹ ميليون نفر قرار گرفته در حالي كه شهرستانهاي واقع در شمال، شرق؛ جنوب و غرب تهران جمعيتي حدود ۴ ميليون و ۲۰۰ هزار نفر را در خود جا داده و رشد جمعيت در غرب تهران ۴ برابر رشد جمعيت در شهر تهران است. با تمركز جمعيت به ويژه در پيرامون شهر تهران، به نظر ميرسد مهاجرت هرچه بيشتر در محدوده حاشيه كمتر برخوردار (از نظر اقتصادي) متمركز ميشود. اين محدودهها همانجاهايي است كه هم در معرض گسيختگي مستقيم از گسلش و جنبش شديد زمين در زلزلههاي بعدي، و اثرهاي تشديد امواج لرزهاي (به دليل وجود خاك نرم و سطح آب زير زميني بالا) قرار دارد و هم فرونشست زمين (در اثر مصرف شديد آب، خشكسالي، وجود و بهرهبرداري از چاههاي مجاز و غيرمجاز) به ميزان حدود ۳۵ سانتيمتر در سال در همين نواحي رخ ميدهد ضمن آنكه اجتماعات شهري – مهاجران – به دليل معضلات اقتصادي، خانههاي نامقاومتر و غيرتابآورتر در مقابل خطر زمينلرزهها و سوانح طبيعي بعدي احداث ميكنند. تغييرات اقليمي، گرم شدن زمين و خشكسالي به مهاجرتهايي منجر شده كه در دهه اخير سرعت گرفته است. لازم است توجه شود كه اين فرآيند در آينده امنيت ايران و آينده حيات در كشور را تحت تاثير قرار ميدهد و آمايش سرزمين در سالهاي بعد حتما بايد با لحاظ كردن اين تغييرات اقليمي صورت گيرد.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=27691