امروز سوم آبان ماه 1394 خبری در یکی از گروه های مدیریت بحران تلگرام به شرح ذیل منتشر شد:
آبرویی که از سد گتوند رفت
» سرویس: استان ها – خوزستان
کد خبر: 94080300960
یکشنبه ۳ آبان ۱۳۹۴ – ۱۲:۵۷
مدیرکل مدیریت بحران استانداری خوزستان گفت: راهکار نهایی تیم تحقیقات علاجیابی سد گتوند مورد قبول استانداری نیست.
هاشم بالدی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه خوزستان، در خصوص نتیجه مطالعات علاجیابی سد گتوند و راهکارهای پیشنهادی مؤسسه آب دانشگاه تهران، اظهار کرد: گزینههای پیشنهادی علاجیابی سد گتوند، انتخاب بین بد و بدتر است.
وی افزود: نخستین بازدید ما در مدیریت بحران استان، بازدید از سد گتوند بود؛ نشستهای بسیاری با معاونتهای اجرایی و فنی سد برگزار کردیم و توانستیم مسأله شوری آب کارون توسط سد گتوند را تا حدودی اثبات کنیم و آقایان آن را بپذیرند.
مکاتبات بسیاری در خصوص سد گتوند انجام شد و در گزارشات خود اعلام کردیم که سد گتوند بمبی است که در آینده به بحران آب منجر میشود و به همین جهت باید مطالعات درباره آن، انجام و نقد و بررسی شود؛ پس از آن مطالعات علاج یابی سد گتوند آغاز شد.
بالدی با بیان اینکه در سال 93 نخستین جلسه چارهاندیشی در خصوص سد گتوند در وزارت نیرو برگزار شد، ادامه داد: در کارگروه تخصصی سازمان مدیریت بحران کشور مصوب شد که باید درباره سد گتوند مطالعاتی انجام شود؛ در ابتدا قرار بود که سازمان مدیریت بحران یا وزارت کشور و استانداری خوزستان متولی انجام تحقیقات سد گتوند شوند اما این اتفاق حاصل نشد و پروسه مطالعات سد گتوند وارد یک پیچ و خم شد. پس از آن تصمیم گرفته شد که سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور اعتبارات مطالعات سد گتوند را تأمین و وزارت نیرو کارفرمای انجام این تحقیقات باشد و با هماهنگی مؤسسه آب دانشگاه تهران تیم تحقیقات سد گتوند انتخاب شد.
مدیرکل مدیریت بحران استانداری خوزستان با بیان اینکه برای ما انتخاب مشاور پروژه علاجیابی سد گتوند مهم بود، گفت: ما به شرطی انجام مطالعات علاجیابی سد گتوند را پذیرفتیم که اساتید شاخص دانشگاه شهید چمران اهواز که در مسایل آب صاحبنظر هستند، در تیم تحقیقات سد گتوند، عضو و نمایندگانی از ادارهکل محیطزیست استان و سازمان محیطزیست کشور، سازمان جهاد کشاورزی استان و وزارت کشاورزی و نمایندگان استانداری در مطالعات سد گتوند حضور داشته باشند.
بالدی اظهارکرد: شاخصهای بسیاری از سوی مدیریت بحران استانداری درباره نحوه انجام مطالعات پروژه علاجیابی سد گتوند تعیین شد که مسایل اجتماعی، مدیریت بحران و امنیت از جمله آن است. حدود 60 شاخص در این خصوص، تعریف و به تیم مطالعات علاج یابی سد گتوند ارایه شد. استان راهکارهای پیشنهادی خود را به تیم مطالعات این پروژه ارایه کرده بود. در ابتدا 60 راهکار پیشنهادی برای علاجیابی سد گتوند در تیم تحقیقاتی آن مورد بررسی قرار گرفت و پس از غربالگری تنها چهار تا پنج راهکار باقی ماند.
مدیرکل مدیریت بحران استانداری خوزستان ادامه داد: راهکارهای نهایی شامل انتقال آب مخزن سد به خلیج فارس، ایجاد حوضچه تبخیری در 35 کیلومتری سد گتوند، مدیریت مخزن و bypass یا همان دور زدن سد بود. انتقال آب مخزن به یک حوضچه تبخیری گزینه نخست مؤسسه آب دانشگاه تهران و مورد تأیید تیم مطالعاتی بود اما پس از رایزنی با سازمان مدیریت و برنامهریزی و عدم امکان تأمین اعتبار آن، گزینه مدیریت مخزن بهعنوان راهکار نهایی علاجیابی سد گتوند، انتخاب و اعلام شد. اعلام این گزینه با اعتراض شدید از سوی استانداری خوزستان مواجه شد.
مدیرکل مدیریت بحران استانداری خوزستان افزود: استانداری با استعلام از کارشناسان صاحبنظر اعلام کرده که علاوه بر مدیریت مخزن سد، انتقال شورآبه به نزدیکی سد گتوند لازم است و همچنین برای جبران شوری آب کارون متأثر از مدیریت مخزن سد گتوند، باید ساماندهی و مدیریت پسابهای پاییندست سد تا مصب رودخانه کارون در پروژه علاجیابی در نظر گرفته و پروژه طی برنامه زمانبندی شده سالانه با تأمین کامل اعتبارات تصویب شود.
بالدی خاطرنشان کرد: به مدیر تیم تحقیقات پروژه علاجیابی سد گتوند اعلام شد که مطالعات علاجیابی همانند مطالعات خود سد گتوند نباشد که اکنون به یک بلا تبدیل شده و متأسفانه آبروی آن مطالعات از بین رفته است.
وی گفت: البته تیم تحقیقات برای حفظ اعتبار و آبروی علمی خود تلاش میکند که بهترین گزینه را برای علاجیابی معضل سد گتوند ارایه کند اما به نظر میرسد تنها مدیریت مخزن سد بهعنوان گزینه نهایی، بدون انتقال شورآبههای مخزن و ساماندهی پسابهای کامل رودخانه کارون اعم از پسابهای صنعتی، کشاورزی و فاضلاب شهری، کارساز نیست.
مدیرکل مدیریت بحران استانداری خوزستان یادآور شد: تیم مطالعات در سفر به خوزستان مکان مورد نظر برای ایجاد حوضچه را نیز تعیین کردند که محلی در 35 کیلومتری سد گتوند و در نزدیکی روستای بتوند از توابع شهرستان مسجدسلیمان بود.
انتهای پیام
……………………………….
بعد از این پیام گفتگویی میان متخصصان صورت گرفت:
گویا دکتر صدیقی:
[In reply to Mehrdad]
تبم كارشناسى تهران بخاطر پذيرش انجام مطالعات و اعلام نتايج بد بدتر عذر خواهى كند و خطاهاى مهيب خودرا در ارائه راه حل هايئ كه پيامد هاف آن فجيع تر از نتايج سد ر مخزن گتوند است رسمأ بپذيرد. ضمنأ هيچ راه حل علاج بخشى جز حذف كامل مخزن گتوند از مسير كارون وجود ندارد ، وجود ندارد، و وجود ندارد.
انكان ناپذيرى حذف مخزن از مسير كارون به اين معناست كه تير خلاص بر مغز كارون و خوزستان و ايران كار خود را كرده است.
مهرداد:
جاي بسي تاسف است كه مجموعه كارشناسي كشور نمي تواند راه حل پيدا كند! و اگر هم راهي باشد، تا بحران كارد را به استخوان نرسانده باشد دستگاههاي إجرائي و نظارتي هزينه آش را نمي پردازند! وقتي مي پردازند كه بسياري از گزينه ها ديگر إجرائي نيست و هزينه ها سرسام آور إفزايش يافته باشد. تصميم گيرندگان اصلي اولويت لازم به اين بحران نمي دهند در حاليكه تهديدات اين بحران ابعاد بسيار گسترده تَر از بسياري ديگر مسائل دارد.
ظرفيت مردم. هم معمولا ناديده گرفته ميشود. مردم هم به دلائل بسيار حركت موثري انجام نمي توانند بدهند.
تنها خدا مي تواند اخر و عاقبت مارا به خير كند!
گویا محمد علی بنی هاشمی رئیس موسسه آب دانشگاه تهران به گروه دعوت می شود و اینگونه بحث آغاز می گردد:
خدمت همه عزیزان خصوصا استاد ارجمندم جناب دکتر صدقی و همکار گرامی سرکار خانم دکتر زهرایی سلام و شب به خیر عرض میکنم. خوشحالم از این که به جمع شما پیوستم. دوست دارم عضوی فعال باشم ولی نمیدانم توفیقش را داشته باشم یا خیر. برای همه آرزوی توفیق دارم.
ظاهرا موضوع سد گتوند سرگرمی خوبی برای همه ما شده?
تجربه من نشون میده که برخی اعضا یا مدیران گروه ها هر وقت که می بینن اوضاع بحث های گروه کساده، یک بهانه ای برای پخش خبر در خصوص گتوند پیدا میکنند و بقیه رو تحریک میکنن که بیان نظر بدن. این هم راه خوبیه برای فعال تر کردن یک گروه!???
من توی جمع شما همین الان رسیدم? ولی در جمع های دیگه که هستم سد گتوند، کل بحث سد سازی و دریاچه ارومیه جزء سوژه های داغه و جون میده برای پر کردن ایام فراغت در تلگرام?
اوایل که این بحث ها توی گروه ها مطرح میشد، مثل همان گروهی که جناب زمانی مدیرش بودند، اگر لازم بود تا دیر وقت شب بیدار میماندم و سعی میکردم اطلاعاتم را منتقل کنم. بعدها متوجه شدم که این کار خیلی زمان بر است و به نسبت کم فایده. اگر فایده داشت مشکل زمان را حل میکردم. ولی این که عرض میکنم کم فایده، به این دلیل است که اولا افراد پیگیر بحث تقریبا ثابت هستند و در همه گروه ها هم تقریبا مشترک. از سوی دیگر بیشتر این افراد از قبل نظرشان شکل گرفته و ظاهرا توضیحات بنده یا هر کس دیگر با هر سطحی از اطلاعات روی قضاوت آنها تاثیر ندارد.
نکته جالب دیگر این است که اگر هم کمی تا قسمتی نظر بعضی ها تعدیل شود، پس از مدت کوتاهی مجددا همان نظر قبلی را اعلام میکنند. من از این آدم ها کم ندیده ام.
برخی دیگر به طور خصوصی که با شما صحبت میکنند یک طور بحث میکنند و در جمع طور دیگری. شکر خدا همه چیزمان به همه چیزمان می آید.
نکته جالب دیکر این است که عمده افراد فعال در این گروه ها قبلا به طور رسمی و علنی نظر خود را بدون هر گونه مطالعه ای گفته اند. حالا هم یک تیم مطالعه کرده است، برایشان محتوی و روش مطالعات مهم نیست. همچنان معتقدند که همان نظری که قبل از مطالعات داشته اند باید اجرایی شود. برخی از افراد و استادان بزرگوار هم اصلا معتقد به مطالعه نیستند. از نظر ایشان راه حل از قبل معلوم بوده:
قبل از ساخت سد، سد نمی بایست ساخته میشد. بعد از ساخت سد هم که قاعدتا سد بایدخراب شود. این که دیگر مطالعه لازم ندارد؟!
بنده به شخصه حتی پس از انتشار گزارشات هم انتظار حمایت ندارم. انتظار ما نقد کارشناسی مطالعاتی است که انجام داده ایم. نکته این جاست که برخی عزیزان مثل دکتر صدقی معتقدند که اصلا نیازی به مطالعه نبوده است. این هم نظر محترمی است. خصوصا وقتی توسط استاد معظمی مثل ایشان مطرح میشود. ولی امثال بنده که افتخار شاگردی مستقیم ایشان را داشته ایم، در دانشگاه و محیط های علمی یاد گرفته ایم که بدون مطالعه حرف نزنیم. و بدون مقایسه گزینه های مختلف هم نتیجه ای را اعلام نکنیم.
و البته اولین بار است که می بینیم نفس پذیرش انجام مطالعات هم جرم تلقی شده است. وقتی شاگردی مثل من از استادی مثل ایشان این جملات را می شنود، فقط مات و مبهوت میشود. بگذریم از این که در مراودات شخصی بین بنده و ایشان چه گذشته است!
امروز به مناسبتی با آقای دکتر بالدی تماس تلفنی داشتم. صحبت این مصاحبه هم به میان آمد. ایشان به کلی منکر انجام مصاحبه شدند و فرمودند با ایسنا تماس گرفته و قضیه را پیگیری خواهم کرد؟ البته بعید است این حرفها را خبرنگار ایسنا از خودش در آورده باشد! من فقط میتوانم عرض کنم که گویا عالم سیاست خیلی هم میانه ای با اخلاق ندارد؟
……………………………
این ها مطالبی بود که با آی دی به نام دکتر بنی هاشمی منتشر شده است و صحت آن توسط این سایت تایید نمی شود. منتها چند نکته در این گفتگو وجود دارد که با فرض درستی این مصاحبه ها (دراینجا فقط مطالب ای دی بنی هاشمی منتشر گردید که البته سایرر متخصصین گروه نیز غیر از چند مطلب حاشیه ای و تشکر و تقدیر از زحمات موسسه اب صحبت دیگری نداشتند) بایستی بیان نمود که به ظاهر فاجعه ی سد گتوند فراتر از آن بحرانی است که ما فکر آن را می کردیم که حتا محققین و مسوولین حل این بحران نیز حاضر به پاسخگویی و صحبت در یک جمع علمی و دوستانه نیستند. نکته دوم نیز انکار دکتر بالدی از مصاحبه با ایسنا است که همانطور که بسیاری بر این باورند ما نیز یقین داریم که بحران اب و ارومیه و گتوند و سیوند و …. در گیر و دار بازی سیاست مردان است و تا مساله آب از این مذاکرات سیاسی خارج نشود نمی توان امیدی برای برون رفت از این بحران داشت.
در ادامه ی بحث ها مطلبی هم در دفاع از گتوند منتشر شد که شاید علاقمندان بخواهند آن را دنبال کنند:
دفاع از سدسازی و پروژه ملی سد گتوند
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۵۴
دکتر بهمن آرمان
در سال جهاد اقتصادی، متاسفانه شاهدیم پاره ای از رسانه ها که پسوندهای گوناگونی را نیز یدک میکشند به محلی برای تبلیغات ضدسازندگی به ویژه سدسازی تبدیل شدهاند. البته نگرانی این افراد در مورد شوری رودخانه کارون کاملا به جا بود که خوشبختانه توسط دست اندرکاران این پروژه نیز به درستی این ابهام پاسخ داده شده و ما شاهد هستیم که تمهیدات لازم برای مقابله در حال انجام است.
طبق آمار وزارت نیرو از 130 میلیارد مکعب آب موجود در کشور 90 میلیارد آن به کنترل در آمده است؛ البته این بدان معنی نیست که ظرفیت مخازن سدهای ما 90 میلیارد مترمکعب باشد. کسانیکه با عنوان دفاع از محیط زیست مطالبی عنوان میکنند این واقعیت را در نظر نمیگیرند که 8 میلیارد متر مکعب آب از مرزهای غربی کشور خارج میشود و روستائیان ما به علت ساخته نشدن سد، هدر رفت آبهای زمینی و عدم تامین آب کشاورزی در فقر به سر میبرند. خوشبختانه با تلاش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی برای 4 میلیارد متر مکعب آن تعیین تکلیف شده و سدهای مربوط در حال ساخت میباشند اما واقعیت زمانی دردناکتر میشود که حدود 30 میلیارد متر مکعب آب بدون استفاده به سوی دریا روان است.
چین و مالزی دو قربانی مشابه ما
مخالفت بعضی از گروه ها که خود را طرفدار محیط زیست می دانند با ساخت این سد ، من را به یاد دو پروژه مشابه انداخت:
زمانی که دولت چین تصمیم گرفت سدی به نامGORGES 3 را بر روی رودخانه بسیار بزرگ یانگ تسه بسازد تا هم خسارتهای ناشی از سیل را کنترل کند و هم به موازات آن برق ارزان به میزان 18400 مگاوات تولید کند (کل ظرفیت نیروگاههای ایران امسال به 60 هزار مگاوات میرسد) با بانک EXIM آمریکا که تضمین کننده وامهای پرداختی دولت آمریکا به سایر کشورها است، وارد مذاکره شد. دولت چین پذیرفت که ماشین آلات مورد نیاز ساخت سد را از شرکتهای آمریکایی خریداری کند. اما به یکباره آمریکا با تغییر موضع، دولت چین را با یک چالش جدی روبرو ساخت و از دادن وام خودداری کرد. بهانهی آنها این بود که دریاچه مصنوعی سد که 600 کیلومتر طول دارد موجب جابه جایی 3 میلیون نفر خواهد شد و در عین حال ساخت آن به محیط زیست آسیب میزند. دولت چین که مصمم به ساخت این سد بود نا امید نشد و با انتشار اوراق قرضه سهام و کمکهای دولتی عملیات اجرایی آن را آغاز نمود. در سال 2008 میلادی طی مراسمی که به طور زنده از کانالهای تلوزیون چین پخش شد با ریختن آخرین بتون روی بدنه سد، پایان ساخت این سد را جشن گرفتند. البته این سد هنوز به مرحله بهره برداری نرسیده و احتمالا تا سال 2011 ساخت آن ادامه پیدا خواهد کرد. یعنی بیش از 12 سال برای ساختن این سد وقت گذاشته شده است. برای آگاهی خوانندگان یادآوری این نکته ضروری است که شرکت های چینی سدهای طالقان و ملاصدرا را در ایران در کمتر از سه سال و نیم ساختند. این خود نمایانگر این واقعیت است که تا چه اندازه این پروژه بزرگ است.
ما در ایران به ویژه پس از انقلاب حتی برای ساخت سدهای کوچک مانند سد ماملو در شرق تهران، برای تامین بخشی از آب آشامیدنی مورد نیاز تهران، از نیمههای دولت دوم دوران سازندگی مشغول کار هستیم؛ که البته هنوز نیز کار عمرانی سد به پایان نرسیده است. سدی که از آن نام برده شد سد بسیار کوچکی در مقایسه با دیگر سدهای ایران میباشد، زیرا در جایی که ظرفیت مخزن سد کرخه 5.7 میلیارد متر مکعب، کارون3، 3.5 میلیارد متر مکعب و سد گتوند 5 میلیارد متر مکعب است، ظرفیت سد ماملو تنها برابر با 200 میلیون متر مکعب است.
مورد دیگری که کشورهای صنعتی با سود بردن از گروه های به اصطلاح سبز یا طرفداران محیط زیست از آن استفاده کردند، مسئله ساخت سدی بر رودخانهای در مالزی بود. این سد در صورت ساخته شدن میتوانست بخش بزرگی از انرژی مورد نیاز این کشور را تامین کند. آمریکاییها همانند آنچه در چین کردند، در مورد این سد نیز دست به کار شده و با بهانه قرار دادن اینکه ساخت این سد هزاران هکتار از جنگل های استوایی را به زیر آب میبرد مانع از انجام آن شدند. به وضوح در هر دو مورد آمریکاییها که عملا چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم منابع تولید انرژی را در اختیار دارند، خودکفایی دیگر کشورها را در زمینه انرژی برنمیتابند. زیرا از این ابزار برای اعمال فشارهای سیاسی بر دیگر کشورها سود میبرند.
شاید برای خوانندگان گرامی این مسئله جالب باشد که آمریکا دارای بزرگترین سد برقآبی در جهان میباشد و بیش از 3800 سد در آمریکا ساخته شده است. در اروپا نیز تقریبا به همین تعداد سد ساخته شده است. به طوری که کشور کوچکی مانند ایتالیا 20 درصد انرژی مورد نیاز خود را از طریق نیروگاههای برقآبی تامین میکند. این دو مثال از آنجا اهمیت دارد که در هر دو منطقه
مورد اشاره پوشش گیاهی بسیار بالاست به طوریکه 72 درصد از مساحت قاره اروپا، زیر پوشش قرار دارد و اروپا به قار ه سبز معروف است.
علیرغم اینکه بیشترین تعداد سدها در جهان با بیش از 8 هزار سد متعلق به چین می باشد، دولت این کشور پس از بحران مالی در بازارهای جهانی در سپتامبر سال گذشته اقدام به تزریق 800 میلیارد دلار در اقتصاد آن کشور نمود که بر مبنای آن هزاران کیلومتر راه آهن، آزاد راه و پل ساخته خواهند شد. در بسته مشوقهای مالی ساخت 20 سد مخزنی و برقآبی دیگر بر روی رودخانه یانگ تسه در نظر گرفته شده است. بنابراین عنوان نمودن اینکه ساختن سدها در جهان متوقف شده است، ادعاهایی واهی است. ضمن اینکه چین و ترکیه بیشترین تعداد سدهای در دست ساخت جهان را دارند و اگر سد دیگری در آمریکا و اروپا ساخته نمیشود به این دلیل است که تمام پتانسیلهای ساخت سد مورد استفاده قرار گرفته اند.
خیانت بیگانگان برای جلوگیری از پیشرفت صنعتی ایران
در رابطه با ایران ناچار هستیم اندکی به گذشته بازگردد. از رویای ایرانیان مبنی بر صنعتی کردن کشور بیش از یک قرن میگذرد ولی هنوز که هنوز است، اقتصاد ایران بر پایه بازرگانی واردات و دلالی و شغل های کاذب استوار است. در زمان رضاشاه قرار بر این بود که آلمانها یک کارخانه ذوب آهن در کرج بسازند؛ کشتی حامل تجهیزات که هیچ نوع سلاحی در آن پیدا نشد را نیروهای متفقین (انگلیسیها) توقیف کردند و پس از خالی کردن محموله آن در یک بندر به کشتی اجازه دادند که به مسیر خود ادامه دهد. در زمان پهلوی دوم و پس از پایان تنشهای سیاسی، دولتهای وقت به فکر ساخت یک کارخانه ذوب آهن بودند. در آن زمان شرکتهای ایرانی مهندسی مشاور در ایران وجود نداشتند و به ناچار میباید از مشاورین خارجی استفاده میشد که این مشاورین نشانههای گمراه کنندهای به مقامهای ایرانی می دادند. به طور مثال منطقهای مانند اطراف اراک را برای ساخت ذوب آهن پیشنهاد کردند که به علت کمبود آب که مصرف آن در تولید فولاد بسیار اهمیت دارد، منطقه بسیار نامناسبی بود. سفیر آلمانغربی در ایران علناً عنوان کرد که برای کشوری مانند ایران که دارای مخازن نفت است هیچ ضرورتی به داشتن کارخانه ذوب آهن وجود ندارد! اما دولت وقت شوروی برای نفوذ در منطقه سیاست هویج را برگزید و تقریبا در حالیکه به طور همزمان ساخت چند کارخانهی ذوب آهن در ترکیه، مصر و هندوستان را در دست ساخت داشت، در ایران نیز همین سیاست را پیاده نمود که عملا یک نوع مقابله با نیروهای غربی که دولت ایران به آنان وابسته بود، تلقی شد. ایران که در آن زمان دارای منابع مالی کافی نبود مجبور شد که برای باز پرداخت هزینه کارخانه ذوب آهن اصفهان تجهیز معادن سنگ آهن ذغال سنگ و خطوط راه آهن را از طریق فروش گاز تامین نماید. دولت وقت آنچنان در این کار عجله داشت که احداث خط لوله گاز از شرق استان خوزستان به آستارا را به مرحله اجرا گذاشت. یکی از شرطهای دولت ایران آن بود که به نسبت زمانی که در اجرای این پروژه تسریع شود به پیمانکار مربوط مبلغ بیشتری پرداخت خواهد کرد. این خط لوله بایستی از رشته کوههای زاگرس میگذشت. کارخانه ذوب آهن بالاخره در سال 1341 به بهره برداری رسید و به دانشگاه بزرگی برای تربیت نیروی انسانی مورد نیاز بخش صنعت تبدیل شد. ولی مخالفت با توسعه اقتصادی کشور همچنان ادامه یافت. یکی از همکاران من تعریف می کرد که روزی به مسئول پروژه که یک آمریکایی بود گفته شد که یک بولدوزر به دره سقوط کرده و راننده آن جان باخته است. او بلافاصله گفت متاسفم یک بولدوزر دیگر به جای آن بیاورید. این مسئله و مسائلی از این دست که به بعضی از آنها اشاره شد، به وضوح نشان از آن دارد که بیگانگان برای ما دایهی دلسوزتر از مادر نیستند و تمام تحرکاتشان برای حفظ منافع خودشان است.
قصه مخالفت با سدسازی در ایران آن هم در کشوری نیمه بیابانی که میانگین بارندگی آن در سالهای پرباران برابر با 250 میلیمتر است، نیز در عمل تفاوتی با اقدامهای صورت گرفته برای منصرف کردن ایران از ساخت کارخانه ذوب آهن ندارد؛ ولی ابزاری که این بار به کار گرفته شده تحت عنوان طرفداران محیط زیست و آثار باستانی عنوان میشود که شاهد اوج این مسئله در زمان آبگیری سد سیوند بود.
استدلال مخالفان آبگیری این سد که سد کوچکی است و حجم ذخیره مخزن آن 90میلیون مترمکعب بیشتر نیست و بالطبع دریاچه کوچکی دارد، این بود که عنوان میکردند که این سد را دولت عمدا ساخته به خاطر اینکه آرامگاه کوروش بزرگ را تخریب کند. زیرا رطوبت هوا افزایش پیدا میکند و رطوبت بالا هم به دنبال خود موجب وارد آمدن آسیب به ارامگاه کوروش بزرگ میشود! عجیب اینجاست که این عده اندکی در حالی این ادعا را میکردند که بیشترین آثار تاریخی جهان در کشورهای یونان و ایتالیا قرار دارد و میزان بارندگی در این کشورها حدود 1500 میلیمتر در سال است که خود به معنای رطوبت بسیار بالاست و از آن مهمتر اینکه آثار باستانی این کشورها در کنار دریای مدیترانه قرار دارند. به طور مثال فاصله رم با دریای مدیترانه چیزی حدود 20 کیلومتر بیشتر نیست. حال چگونه است که رطوبت از آنجا موجب تخریب آثار باستانی نمیشود و در ایران نیمه بیابانی آن هم از طریق یک دریاچه کوچک میزان رطوبت به گونه ایافزایش پیدا میکند که ساختمانی که 2500 سال پا برجا مانده است را تخریب میکند!
سخنی با مدعیان طرفداری از محیط زیست
آقایان و خانم های محیط زیست و آثار باستانی که دیدند منطق آنها کارگر نمیافتد، بهانهای دیگر به وجود آورده و مدعی شدند که در آن محل آثار باستانی فراوانی وجود دارد که با آبگیری سد به زیر آب میرود. حال اینکه چگونه است که این گروه این نکته را در نظر گرفته اند که عملیات ساخت این سد در دوره مرسوم به سازندگی آغاز شد و در دوره آقای احمدی نژاد به بهره برداری رسید؛ یعنی چیزی حدود 15 سال. آیا در طی این مدت این به اصطلاح مدافعان محیط زیست، متوجه ساخت این سد نبودند که به سازمان میراث فرهنگی بگویند که پیش از آبگیری سد آثار باستانی را شناسایی و در اختیار موزه ایران باستان قرار دهند؟! اینجا دم خروسی پیدا میشود که معانی فراوانی دارد.
در این مقاله من قصد ندارم به طور مستقیم گروههای مدافع محیط زیست را به خیانت متهم کنم ولی ناچارم به آنها گوشزد کنم که در دام کسانی که یک ایران ضعیف را برای خود مناسب تر میدانند گرفتار نشوند.
در ایران موارد بسیاری وجود دارد که دست اندرکاران محیط زیست باید به آن توجه کنند. آیا از مقام های جنگلبانی پرسیده اند که به چه دلیل سالیانه 8 هزار هکتار از مساحت جنگلهای ایران کاسته می شود؟
در دوران سازندگی قرار بود 10 میلیون هکتار از مناطق کویری ایران زیر پوشش گیاهان مناسب آن منطقه برود. این مسئله مهم چه سرانجامی داشته است؟
تمامی کلان شهرهای ایران دارای مشکل آلودگی هوا هستند که یکی از راهکارهای اصلی رویارویی با این مشکل بزرگ ایجاد کمربند سبز است. آیا مدافعان محیط زیست این مسئله را نمی بینند؟
در طرح توسعه نیشکر خوزستان سالانه صدها هزار تن ضایعات نیشکر که باید به کاغذ و چوب فشرده و خوراک دام تبدیل شوند در بیابان رها شده که در فصل تابستان خود به خود آتش گرفته و خاکستر ناشی از آن موجب نابودی کشتزارهای روستاییان محل میشود. آیا نباید به دولت فشار آورده شود که با تخصیص یک میلیارد دلار این مشکل را حل کند تا از وارد آوردن زیان های زیست محیطی جلوگیری شود؟
در کجای جهان اجازه میدهند که در فاصله 50 متری ساحل ویلا ساخته شود؟ آیا درست است که فاضلاب بیمارستانها به دریای خزر بریزد و علاوه بر آن سواحل دریای خزر مملو از یک سری پلاستیک و پوست هندوانه شود؟ آیا این آسیب به محیط زیست نیست؟
چندی پیش شبکه اول سیما مستندی در مورد کشاورزی در استان خوزستان پخش کرد که در آن کشاورزی میگفت که 10 سال از بهره برداری سد بزرگ کرخه می گذرد ولی ما هنوز با شیوههای سنتی کشتزارهای خود را آبیاری می کنیم. آیا مدافعان محیط زیست میدانند که در صورت زیر کشت رفتن 320 هزار زمینی که میبایستی زیر پوشش آبیاری مدرن عملی میشد، چه پیامدهای مثبتی بر روی اکوسیستم منطقه باقی میگذاشت؟
آیا هواداران محیط زیست می دانند که زمین های اطراف دریاچه سد البرز که در ساتان مازندران در حال ساخت است، توسط دولت فروخته می شود مسئله ای که بدون شک به قطع صدها هزار درخت خواهد انجامید.
در ایران به راحتی این فاجعه صورت می گیرد. کسی گوشش بدهکار نیست. ولی آیا مدافعان محیط زیست به این نکته توجه کرده اند که آیا کشورهای اروپایی به دلیل جلوگیری از قطع درختان از ساخت هزاران کیلومتر آزادراه و راهآهن که زیربنای توسعه اقتصادی است منصرف شدند؟ جواب این مسئله به وضوح خیر است. بخش بزرگی از راه آهن اروپا، با چوبهای جنگلهای اتریش که کشور کوچکی است ساخته شده اما اگر کسی با قطار و یا اتومبیل در این کشور مسافرت کند، میتواند به آسانی درختانی که به جای درختان قطع شده کاشته شدهاند را مشاهد کند.
ما در ایران بایستی از روشهای موفق اروپایی ها سود ببریم و حفظ محیط زیست را با توسعه آشتی دهیم نه اینکه جلوی سدسازی و راهسازی که برای کشور نیمه بیابانی و کمتر توسعه یافته ای مانند ایران یک الزام است، بایستیم و نگذاریم آزادراه ساخته شود و چشم خود را بر روی بیش از 25 هزار نفری که سالانه به علت وجود راههای غیر استاندارد جان خود را از دست میدهند، ببندیم و بگوییم آزادراه ها به محیط زیست آسیب میزنند!
گتوند نمونه ای از صنعت رو به رشد سدسازی در ایران
انصاف نمی دانم که از کسانی که در راه ساخت این سدها از جان خود مایه گذاشتند یادی نکنم. به اتفاق گروهی از جمله مدیرعامل شرکت آب نیرو وابسته به وزارت نیرو که مسوولیت ساخت سدهای برقآبی را به عهده دارد به خوزستان مسافرت کردم. در فرودگاه اهواز دو نفر از مهندسان همراه ما خداحافظی کرده و به سمت سد مسجد سلیمان رفتند. ما نیز به شمالشرقی خوزستان یعنی محل احداث سد کارون3 رفتیم. به محض رسیدن به سد گتوند به ما خبر داده شد که دو مهندس یاد شده در اثر تصادف اتومبیلشان کشته شدهاند.
زمانیکه طی بازدید خود به سد مسجدسلیمان رسیدم بنای یادبودی برای کسانی که در طول ساخت این سد جان باخته بودند ساخته بودند کمه البته نامی بر روی آن نوشته نشده بود. از مهندس مربوطه پرسیدم که چرا همانند سد دز که نام جان باختگان ایرانی، ایتالیایی و آمریکایی بر روی بنای یادبود آن نوشته شده است، عمل نکردید؟ ایشان گفتند: استانداردهای ایمنی ما با جهان فاصله زیادی دارد و اگر میخواستیم نام تمام آنانی که در زمان ساخت سد جن باختهاند را بنویسیم شاید مناسب نمیبود و…
نمیدانم آیا خوانندگان میدانند که اگر در تهران، تبریز، اصفهان و… در فصل تابستان برق آنان قطع نمیشود آن را مدیون سدهای برقآبی رودخانه کارون، کرخه و دز هستند. سدهای برقآبی در زمان اوج مصرف برق بکار گرفته میشوند. آیا خوانندگان میدانند که توان تولید برقآبی در ایران برابر با 22 هزار مگاوات است که تنها 7.2 هزار مگاوات آن به بهرهبرداری رسیده است و به قول آقای مهندس فتاح وزیر پیشین نیرو و در حالیکه بقیه کشورها سدهای خود را ساخته اند هنوز 75 درصد کار ما انجام نشده است!
به هرحال کسانی که به آبگیری سد گتوند اعتراض دارند، ناخواسته در خدمت دشمنان کشور هستند. همین گروه از ساخت سد کارون2 که محل آن توسط شرکتهای مهندسی مشاور آمریکایی تعیین شده بود تا بحال مخالفت کردهاند، در حالیکه 300 متر مکعب آب کارون شیرین، در ثانیه به خلیج فارس ریخته میشود بدون اینکه از آن کوچکترین استفادهای شود.
این گروهها در مقابل نابودی جنگلهای شمال و زاگرس سکوت میکنند؛ گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است! ولی از آبگیری بزرگترین سد کشور که بزرگترین طرح عمرانی کشور نیز هست، ایرادهای بیاساس و غیرعلمی میگیرند.
به نقل از
http://goo.gl/Zobx1Z
تاريخ انتشار ٢٦ خرداد ١٣٩٠
???